بيست داستان
لوئیجی پيراندلو
زهرا خانلري
انتشارات علمي فرهنگي
سه انديشه ي دخترك گوژپشت : دختر گوژپشت كه پسر همسايه به او نگاه مي كند .
خانه ي افسون زده : مستاجرين مي خواهند قرارداد را فسخ كنند چون معتقدند خانه جن دارد .
انتقام سگ : مرد كه از رونق زمين همسايه ناراضي است سگي مي خرد تا مزاحم مستاجرين شود .
روسري سياه : زن تمام جوانيش را وقف برادرش مي كند اما در دوران ميان سالي پسري به او نزديك مي شود .
شب عروسي : همان شب زفاف .
كداميك است ؟: پسري كه شاهد خودكشي يك مرد است .
دود : مرد از دست دوست نابكارش فرار مي كند و به مزارعه داري مي پردازد و مي خواهد هر طور شده مزرعه همسايه را نيز بخرد .
زن مرده و زن زنده : مرد فكر مي كند زنش مرده و با خواهر او ازدواج مي كند .
سكته ي ناقص : مرد فكر مي كند كه چرا دوستش بعد از سكته ي ناقص و فلج شدن خودكشي نمي كند .
پالينو و مي مي : سگي كه دم ندارد و صاحبانش او را از خانه بيرون مي كنند .
گل سرخ : زن بويه به شهري مي رود تا در اداره پت كار كند و مردان زيادي خواهان او هستند .
سرگرمي : مردي كه در اثر از دست دادن شغل هاي قبلي اكنون نعش كش شده است .
نه نه و ني ني : دو كودكي كه مادر خود را از دست مي دهند و اكنون با ناپدري زندگي مي كنند .
چائولا ماه را كشف مي كند : مرد ساده اي كه در معدن كار مي كند از تاريكي شب مي ترسد .
نمازخانه ي كوچك : مرد خشكه مومن روزي توسط يكي از ثورت مندان مامور ساخت يك نمازخانه مي شود .
پاسخ : پسر عاشق دختري بوده كه بعد از نامزد كردن با مرد پير گويي تغيير شخصيت داده .
بيچاره آن مرحوم : مرد با زن بيوه اي ازدواج كرده كه هميشه خاطرات شوهرش را بازگو مي كند .
دو و دو = شش : دو دوست قصد ازدواج ندارند وليي مسير زندگي آنها را به سوي تاهل مي كشاند .
لباس نو : همسر بدنام مرد مرده و از طرف او ارث زيادي به مرد رسيده است .
گربه ، پرنده ، ستارگان : پيرمرد و پيرزني كه بعد از مرگ نوه به سهره اون دل بسته اند .
يك مجموعه داستان ديگه از پيراندلو . خيلي قشنگ بود و واقعا به دلم نشست با وجود طولاني بودن اصلا خسته نمي شدم موضوعاتش و سرانجام داستان هاش را دوست داشتم كلا به نظرم مي رسه پيراندلو قلمش براي داستان كوتاه مناسب تر بوده .
پيراندلو با دختر يكي از دوستان پدرش ازدواج مي كنه دختري بسيار زيبا و بدون هيچ علاقه اي به هنر يا ادبيات . اونها 3 بچه پيدا مي كنند ولي بعد از زايمان سوم كار خانمش به جنون مي كشه و حتي در تيمارستان هم بستري مي شه .
نظرات شما عزیزان: